loading...
دانلود مطالب مورد نیاز دانش آموزان
فرهاد نوروزی بازدید : 162 پنجشنبه 19 مرداد 1391 نظرات (0)

اشاره

یکی از آموزه های مهم و اساسی برای پیشرفت و سعادت فرد و اجتماع اشتغال به کار و فعالیّت های اقتصادی است.

مکتب حیات بخش اسلام جهت نیل به اهداف مادی و معنوی، انسان را به تلاش مفید و سازنده ترغیب می نماید و می فرماید:

«و ان لیس للانسان الّا ما سعی؛(1) انسان بدون کار و کوشش از چیزی بهره ای نمی برد.»

با نگاهی به سیره معصومین(ع) در می یابیم که تلاش و پرداختن به فعالیت های اقتصادی از برجسته ترین ویژگی های آن بزرگواران(ع) است. آنان با این روش درس بزرگی و عزّت نفس به پیروان راستین خود آموخته اند. این نوشتار نگاهی کوتاه به جنبه کار و فعالیت های اقتصادی در زندگی پیشوایان معصوم(ع) دارد.

ارزش کار

کار و تلاش رمز بقای یک جامعه است. در سیره پیشوایان معصوم(ع) فعالیّت های اقتصادی افراد ارزش بالایی دارد. آن بزرگواران کارگران و تولید کنندگان را بسیار تشویق می کردند سیره عملی پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) این بوده است که بار زندگی خود را شخصاً به دوش می کشیدند و هیچ گاه برای تأمین ضروریات زندگی، خود را وابسته به دیگران نمی کردند، این امر بیانگر نوع نگرش آن برگزیدگان به دنیا و رابطه آن با آخرت است و بر اندیشه های انحرافی زهد مآبانه که کار و تولید را با کمالات معنوی و مصالح اخروی در تضاد می دانستند و یا افکار باطل ارباب مآبانه که کار را وظیفه افراد پست و پایین جامعه می دانستند، خط بطلان می کشد.

«انس بن مالک» می گوید: هنگامی که رسول خدا(ص) از جنگ تبوک بر می گشت، «سعد انصاری» ـ یکی از کارگران مدینه ـ به استقبال آن حضرت آمد. وقتی پیامبر(ص) با او دست داد، احساس کرد که دستان وی زبرو خشن است! نبی مکرّم(ص) سؤال کرد: چرا دستان تو این قدر خشن و زبر است؟ عرضه داشت: یا رسول اللّه! این خشونت و زبری دستان من به خاطر کارکردن با بیل و طناب است تا مخارج خانواده ام را تأمین کنم. پیامبر(ص) دستان او را بوسید و فرمود: این دستی است که آتش جهنم آن را لمس نخواهد کرد.(2)

وقتی ابعاد گوناگون شخصیتی همچون حضرت علی(ع) را مورد مطالعه و بررسی قرار می دهیم، می بینیم که ایشان در عین حال که زاهدترین فرد زمان خود است، فعّال ترین آن ها نیز هست. شهید آیت اللّه مطهری(ره) می گوید: «شخصیت علی(ع) شخصیّتی جامع الاضداد است. وقتی خلوت شب فرا می رسد، هیچ عارفی به پای او نمی رسد و روز که می شود گویی این آدم آن آدم نیست. با اصحابش که می نشیند چنان چهره اش باز و خندان است که از جمله اوصافش این است که همیشه قیافه اش باز و شکفته است.»(3)

امام موسی بن جعفر(ع) به یکی از یارانش که کاسب و فروشنده بود، فرمود: «اغد الی عزّک؛(4) صبح زود به سوی عزّت و سربلندی خود بشتاب» منظور آن حضرت همان کسب و تجارت است عزّت انسان در سایه تلاش او در جهت تولید به دست می آید.از این رو پیشوایان معصوم(ع) با تمام مشکلات و مسؤولیت های طاقت فرسای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در عرصه کار و تلاش های اقتصادی کوشا و فعّال بودند و در کنار کارگران و غلامان به کار و تولید می پرداختند.

نکوهش افراد تنبل

بیکاری نه تنها ضربه اقتصادی به فرد و جامعه می زند، بلکه ضرر و خطر بزرگ تر آن متوجه آسیب های روحی و روانی فرد می شود، زیرا انسان را از لحاظ حیثیّت و شخصیّت واقعی تنزّل می دهد و او را از خوشبختی و سعادت محروم می سازد.

در مکتب حیات بخش اسلام انسانی که صاحب حرفه است و از دست رنج خود مخارج خانواده اش را تأمین می کند، جایگاه والایی دارد: «انّ اللّه یحبّ المحترف الامین»(5) و بر عکس آن کسی که توان کارکردن دارد و مخارج خود را بر دیگری تحمیل می کند، ملعون خوانده می شود.

رسول گرامی اسلام(ص) در گفتاری حکیمانه افراد تنبل را مورد نکوهش و سرزنش قرار داده و می فرماید: «ملعونٌ ملعونٌ من القی کلّه علی النّاس ملعونٌ ملعونٌ من ضیّع من یعول؛(6)ملعون است ملعون است! کسی که بار زندگی خود را به گردن مردم بیندازد. ملعون است ملعون است! کسی که خانواده اش را در اثر ندادن نفقه ضایع و تباه کند.»

امام محمد باقر(ع) در نکوهش بیکاری و تنبلی می فرماید: «ایّاک و الکسل و الضجر فانّهما مفتاح کلّ شرّ من کسل لم یؤدّ حقّاً و من ضجر لم یصبر علی حقٍّ؛(7) به پرهیز از کاهلی و افسردگی، زیرا این دو کلید تمام بدی هاست. آدم تنبل حقّش را نمی تواند به دست آورد و آدم افسرده حال نمی تواند در کار حق بردباری ورزد.»

آن بزرگوار باز هم در مذمّت تنبلی خاطرنشان نموده اند که: «انّی لابغض الرّجل ان یکون کسلان عن امر دنیاه و من کسل عن امر دنیاه فهو عن امر آخرته اکسل؛(8) همانا من دشمن می دارم فردی را که در کارهای خوب زندگی دنیوی اش تنبل است؛ زیرا هر کس در کار دنیوی کاهلی کند، نسبت به کار آخرتش کاهل تر خواهد بود.»

تلاش در عرصه تولید

با مطالعه در رفتارهای اقتصادی پیشوایان معصوم(ع) می توان به اصول کلی در زمینه تولید دست یافت. آنان نه تنها خود علاقه زیادی به کارهای تولیدی و اقتصادی داشتند، بلکه با استفاده از فرصت های مناسب برای شکوفایی نیروهای درونی و استعدادهای نهفته افراد زمینه سازی می نموده و از این طریق در آنان انگیزه تولید و کسب درآمد را تقویت می کردند.

تأکید آن بزرگواران بر تولید بیان گر آن است که اسلام اقتصاد بر محور تولید مخصوصاً کشاورزی را بر سایر موارد ترجیح می دهد. بررسی زندگی امام علی(ع) نشان می دهد که آن حضرت در دوران 25 سال فاصله از امور حکومتی، بیش تر وقتشان را به باغ داری و کشاورزی و کارهایی مربوط به آن نظیر حفر چاه و قنات می گذراندند.

اخبار و روایات متعدد تاریخی نشان می دهد که مهم ترین و اصلی ترین منبع مالی امام موسی کاظم(ع) کشاورزی بوده است «علی بن ابی حمزه» می گوید: امام کاظم(ع) را دیدم که در زمین کشاورزی خود کار می کرد و عرق می ریخت. عرض کردم: قربانت گردم! پس کارگران کجا هستند؟ فرمود: ای علی! بهتر از من و پدرم در این زمین با بیل کار می کردند. عرض کردم: آنان را معرفی نما! حضرت فرمود: رسول خدا(ص)، امیرالمؤمنین(ع) و پدرانم همه با دست خود کار می کردند. کشاورزی شغل پیامبران خدا و جانشینان آنان و مردان شایسته است.(9)

حمایت از تولیدکنندگان

پیشوایان معصوم(ع) علاوه بر این که خود در عرصه تولید و تلاش های اقتصادی پیش گام بودند، از تولید کنندگان و کشاورزان حمایت می کردند و به آسیب دیدگان و ورشکستگان و قرض دارانی که زندگی اقتصادی آن ها به دلیل مشکلات طبیعی مختل شده بود، کمک های فراوانی می کردند.

امام علی(ع) به تولید کنندگان و کشاورزان عنایت ویژه ای داشت. امام صادق(ع) در این باره می فرماید: «کان امیرالمؤمنین یکتب و یوصی بفلّاحین خیراً؛(10) امیرمؤمنان همیشه به عمال و کارمندانشان سفارش کشاورزان را می نمود.»

امام موسی کاظم(ع) از کشاورزان و تولید کنندگان مدینه زیاد حمایت می کرد، شخصی می گوید: در نزدیکی مدینه صیفی کاری داشتم. موقعی که فصل برداشت محصول نزدیک می شد، ملخ ها آن را نابود کردند. من خرج مزرعه را با پول دو شتر بده کار بودم. نشسته بودم و فکر می کردم. ناگهان امام موسی بن جعفر(ع) را دیدم که در حال عبور از آن جا بود و مرا دید، فرمود: چرا ناراحتی؟ عرض کردم: به خاطر این که ملخ ها کشاورزی مرا نابود کرده اند.

حضرت فرمود: چه قدر ضرر کرده ای؟ عرض کردم: یک صد و بیست دینار با پول دو شتر. حضرت به غلام خود فرمود: یک صد و پنجاه دینار به او بده سی دینار سود به اضافه اصل مخارج و دو شتر هم به وی تحویل بده!

آن مرد می گوید: وقتی این کمک را تحویل گرفتم، عرض کردم: وارد زمین من شوید و در حق من دعا کنید. حضرت وارد زمین شد و دعا کرد، سپس از رسول خدا(ص) نقل کرد و فرمود: از بازماندگان مشکلات محکم نگه داری کنید.(11)

بدین سان امام به مسؤولان و افراد جامعه می آموزد که چگونه به افراد آسیب دیده کمک کنند. حضرت موسی بن جعفر(ع) در کمک به کشاورزی که زراعت او دچار خسارت شده بود، علاوه بر اصل سرمایه، مقدار سودی که انتظار داشت به او می پردازد، ضمن این که حمایت معنوی خود را نیز اعلام می دارد و برای آن کشاورز دعا می کند و با ذکر روایتی از پیامبر(ص) او را مشمول هدایت فکری و معنوی خود قرار می دهد.

تأمین نیازهای محرومان

گرفتاری ها و نیازمندی ها به طور طبیعی ممکن است به سراغ هر انسانی بیاید. در چنین مواقعی که فرد در جامعه دچار مشکل شده و به یاری دیگران نیازمند است، انتظار دارد افراد توانا و توانمند قدمی در جهت حل مشکل وی بردارند.

اسلام نهایت کوشش و تلاش خود را به خرج می دهد که در تمام جامعه اسلامی حتّی یک فقیر و نیازمند هم پیدا نشود، امّا بدون شک در هر جامعه ای افرادی از کار افتاده آبرومند، کودکان یتیم، بیماران و مانند این ها وجود دارند که باید به وسیله بیت المال و نیز افراد متمکن با نهایت ادب و احترام تأمین شوند.

توجه به امور معیشتی فقرا و نیازمندان جامعه در سیره پیشوایان معصوم جایگاه ویژه ای دارد.

حضرت علی(ع) حمایت از اقشار محروم و درمانده جامعه را جزو برنامه های اصلاحی خویش قرار داده بود. آن حضرت(ع) در عهدنامه خویش به «مالک اشتر نخعی» به وی مأموریت می دهد که هیچ گاه از اقشار محروم غفلت نورزد و نیازهای آنان را تأمین کند: «...ثمّ اللّه اللّه فی الطبقة السّفلی...»(12)

امام متقین علاوه بر فرمان هایی که به کارگزاران خویش جهت تأمین اجتماعی جامعه می دهد، خود عملاً نیز به تأمین این قشر در جامعه اقدام می کند. آن حضرت خود را پدر یتیمان معرفی می کند و همچون پدر با آنان رفتار می نماید.(13)

در حدیثی آمده است که امام سجاد(ع) در شب های تاریک از خانه خارج می شد و انبانی را که در آن کیسه های درهم و دینار بود بر دوش خویش حمل می کرد و بر در خانه فقرا می آورد و به آنان می بخشید. زمانی که آن حضرت به شهادت رسید و آن عطایا به مردم نرسید، تازه متوجه شدند که آورنده آن بخشش ها امام سجاد(ع) بوده است.(14)

«ابوهاشم جعفری» ـ یکی از اصحاب خاص امام حسن عسگری(ع) ـ می گوید: از فقر و تنگ دستی به امام حسن عسگری(ع) شکایت کردم. آن حضرت با تازیانه خود خطی برروی زمین کشید و شمشی از طلا که نزدیک پانصد اشرفی بود از آن بیرون آورد و فرمود: ای اباهاشم! این را بگیر و ما را معذوردار!(15)

«حسن بن کثیر» می گوید: در محضر امام محمد باقر(ع) از نداری خویش و بی توجهی برادران شکایت کردم. حضرت خود دستور داد کیسه ای را که در آن هفتصد درهم بود، بیاورند و فرمود: این ها را خرج کن وقتی تمام شد، مرا با خبر ساز.(16)

«صفوان بن ساربان» می گوید: در محضر امام صادق(ع) بودم. مردی از اهالی مکه به نام «میمون» نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: کرایه راه سفر تمام شده، نیاز به کرایه دارم. امام بی درنگ به من فرمود: برخیز و به کار برادرت رسیدگی کن. برخاستم و به حل مشکلات او پرداختم. خداوند کمک کرد و نیاز او بر طرف شد. در این هنگام به محضر امام صادق(ع) رسیدم، از من پرسید: در مورد نیاز و مشکل برادرت چه کردی؟ عرض کردم به یاری خدا مشکل او حل شد. آن حضرت فرمود: آگاه باش! که حتماً برادر دینیت را یاری کنی. این کار در نزد من محبوب تر و بهتر از آن است که یک هفته خانه کعبه را طواف نمایی.(17)

اعتدال و قناعت در مصرف

حد مطلوب بهره مندی و استفاده از نعمت های الهی آن است که همراه با رعایت اعتدال و به قدر کفاف باشد. اعتدال و قناعت در مصرف موجب بقای نعمت و پدید آورنده زمینه مناسبی برای رشد صفات و کمالات معنوی در انسان است.

از جمله آموزه های سیره معصومین(ع) این است که انسان تولید و انفاق زیاد داشته باشد ولی در مصرف شخصی به حداقل قناعت نماید. روحیه تولید و تلاش در سیره آن بزرگواران چنان است که تولید را برای ارتقای سطح معیشت مردم می خواستند. آنان با تولید بیش تر کم ترین استفاده شخصی را می نمودند.

«ابن عباس» می گوید: در زمان جنگ جمل هنگامی که در منطقه «ذی قار» برای جمع آوری نیرو اردو زده بودیم، یک روز به خیمه مولای متقیان(ع) رفتم. دیدم حضرت مشغول دوختن کفش خویش است سلام کردم، امام جواب دادند. پرسیدند: ابن عباس! این نعلین و صله خورده چقدر می ارزد؟ گفتم: ارزشی ندارد. امام فرمودند: حکومت بر شما نزد من از این نعلین بی ارزش تر است، مگر آن که حقی را برپا سازم و یا باطلی را از میان بردارم.(18)

امام باقر(ع) در این زمینه می فرماید: «من قنع بما رزقه اللّه فهو من اغنی النّاس؛(19) هر کس به مقدار رزقی که خداوند به او داده قانع باشد پس او بی نیازترین مردم می باشد.»

امام کاظم(ع) در مورد اعتدال در مصرف می فرماید: «من اقتصد وقنع بقیت علیه النّعمة و من بذّر و اسرف زالت عنه النّعمة؛(20) هر کس میانه روی و اعتدال را رعایت کند و قانع باشد، نعمت برای او باقی خواهد ماند و هر کس اسراف کند، نعمت از دستش خواهد رفت.»

نوع لباس، مرکب، منزل و غذای آن حضرت نمونه ای عالی از اعتدال و میانه روی بود و در برخی موارد امام تصریح می کرد که علت انتخابش معتدل بودن آن بوده است.

اجرای عدالت اقتصادی

پیشوایان معصوم برای زدودن شرایط ناعادلانه زندگی و دست یابی به عدالت اقتصادی آن هم با توجه به بی عدالتی جامعه آنان، شعار عدالت اقتصادی را مطرح می کردند و در راه تحقق آن سیاست هایی را در پیش می گرفتند.

در زمان حضرت علی(ع) مهم ترین منبع درآمد حکومت، بیت المال بود که از راه های گوناگون مانند غنایم جنگی و اخذ مالیات به دست می آمد، بنابراین بیت المال که به منزله درآمد ملی حکومت ایشان و وسیله رفاه مردم بود از ناحیه ایشان نسبت به آن دقت و دلسوزی می شد، چنان که وقتی شبی «طلحه» و «زبیر» بر او وارد شدند، امام چراغی را که در برابرش بود، خاموش کرد و فرمود تا چراغی از خانه برایش آوردند. طلحه وزبیر سبب آن را پرسیدند. امام فرمودند: روغن چراغ از بیت المال است. سزاوار نیست با شما با روشنایی آن هم نشینی کنم.(21)

امام متقین هرگز اجازه نمی دادند مسؤولان حکومتی کوچک ترین تعرّضی نسبت به اموال بیت المال مسلمانان داشته باشند. به «زیاد بن ابیه» در این مورد نامه نوشت و فرمود:«به خدا قسم! اگر به من خبر رسید که در اموال مسلمانان خیانتی کوچک یا بزرگ از تو سر زده است، چنان با تو برخورد خواهم کرد که خوار و ذلیل و از هزینه زندگی درمانده و پریشان حال گردی»(22) آن حضرت از یک سو به زمامداران درباره توجه به اقشار تولید کنندگان، توزیع کنندگان و خدمتگزاران و مصرف کنندگان سفارش می کردند و از سوی دیگر جهت امنیّت اقتصادی و تأمین همه جانبه زندگی مردم، نظارت مستقیم بر بازار را مورد تأکید قرار می دادند.(23) هم چنین به کارگزاران خود دستور دادند که نرخ ها را در سطحی نگه دارند که برای همه گروه های مردم قابل تحمّل باشد و به فروشندگان نیز زیانی نرساند.(24)

از دیدگاه امیرالمؤمنین(ع) درآمد حکومت اسلامی از آن خداست از این رو حتّی حاکم اسلامی نیز حق ندارد آن را بدون حساب به اطرافیان خود ببخشد، بلکه باید در میان بندگان مؤمن خدا یعنی مسلمانان به عنوان عیال اللّه به تساوی تقسیم شود.

در اواخر دوران حکومت علی(ع) یاران آن حضرت به دلیل سخت گیری های آن بزرگوار در تقسیم بیت المال یکی پس از دیگری از ایشان جدا شدند، برخی به معاویه و برخی دیگر به گوشه خانه هایشان خزیدند و دنبال زندگی شخصی خود رفتند، برخی از دوستان حضرت از این وضع ناراحت بودند؛ بدین روی پس از تأمّل و چاره جویی از حضرت خواستند قدری تسامح به خرج دهد و به قریش و اشراف عرب بیش از غیر عرب و موالی حق بپردازد تا قدری اوضاع حکومت سامان پیدا کند، سپس مطابق گذشته رفتار کند. حضرت در پاسخ آن ها فرمودند: «آیا به من می گویید پیروزی را با ظلم بر کسانی که به ولایت و حکومت بر آن ها برگزیده شده ام به دست آورم؟ و اللّه تا عمر دارم و شب و روز برقرار است و ستارگان آسمان در پی یکدیگر طلوع و غروب می کنند، چنین نخواهم کرد! اگر آن مال از ان من هم بود در میانشان به صورت متساوی تقسیم می کردم، چه رسد به این که آن مال خداست.»(25)

این جملات صریحاً نشان می دهد که از منظر علی بن ابی طالب و فرزندانش جلب رضایت خواص با اعطای امتیازات ویژه از بیت المال به آن ها خیانت به توده مسلمان و ستم در حق سایر اقشار مملکت است. جایگاه یک مسؤول در نظام اسلامی چنان حسّاس است که حتی هنگام انفاق اموال شخصی خود به دیگران نیز باید همه را به یک چشم بنگرد و اموالش را یکسان و عادلانه انفاق کند.

آیا معجزه، ویژه پیامبران بوده است؟

« معجزه» به معنای « انجام کار خارق العاده برای اثبات نبوّت»، ویژه پیامبران بوده است، امّا در قرآن کریم، نام کسانی را می توان دید که پیامبر نبوده اند ولی کارهایی خارق العاده از آنان سر زده است که انسان های معمولی تاب و توان انجام آن را ندارند.

کار های شگفت و خارق العاده ای که از سوی جز پیامبران انجام می گیرد « کرامت» نامیده می شود.

به سخنی دیگر، «معجزه» و « کرامت» هر دو به کارهای شگفت و خارج از توان بشر معمولی، گفته می شود با این فرق که: معجزه ، کارهای خارق العادة انبیا ست که بر آنند با آن، درستی ادّعای رسالت خود رااثبات کنند، ولی کرامت، کارهای خارق العادة انسانهای بزرگ و بندگان محبوب خداست که ادّعای پیامبری ندارند، بلکه به پیامبران الهی باور دارند و از آن رو که در راه بندگی خدا به جایگاه و پایگاه ویژه ای دست یافته اند، خداوند به آنان توان، دانش و ویژگیهایی را ارزانی داشته است تا بدین وسیله ایشان را بر دیگران برتری بخشد.در قرآن کریم، کرامتهایی برای جز پیامبران بازگو شده است که برای نمونه به یک مورد از آن اشاره می نماییم.

در سورة نمل، آیة 40 ، خداوند متعال فرموده است که چون سلیمان، ملکة سرزمین سبأ را به سوی خود فرا خواند، برای نشان دادن قدرت خود به وی آهنگ آن کرد تا تخت فرمانروایی او را به سرعت و به گونه ای شگفت، پیش از آنکه وی نزد او آید، حاضر سازد.

از این رو، سلیمان به اطرافیانش گفت: آیا کسی توان چنین کاری را دارد؟ یکی از کسانی که بهرهای از دانش کتاب (علم الکتاب) را داشت، پاسخ داد: من در چشم بر هم زدنی ، می توانم آن تخت را از سرزمین دور به اینجا بیاورم. پس سلیمان چون نگریست ، تخت را بی درنگ، در برابر خود یافت.

در حدیثی آمده است که « ابو سعید خدری » از حضرت رسول (ص) پرسید: آن که بهره ای از دانش کتاب را داشت و توانست چنین کار شگفتی را انجام دهد، چه کسی بود؟

پیامبر (ص) فرمود: وی وصّی سلیمان بود.

سپس ابو سعید پرسید: کسی که دانش کتاب نزد اوست و خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است:« من عنده علم الکتاب» کیست؟

پیامبر (ص) فرمود:« ذاک أخی علی بن ابی طالب» « او برادرم علی بن ابی طالب است».

در برخی از روایات آمده است که اسم اعظم الهی، هفتاد و سه حرف است که یک حرف آن نزد « آصف بن برخیا» - وصیّ سلیمان- بود که توانست آن کار شگفت را انجام دهد.نزد امامان اهل بیت (ع) هفتاد و دو حرف آن است و یک حرف آن ویژه ذات پاک خداوند است.

بنابراین ، آنچه از متون روایی بر می آید ، آن است که امامان معصوم (ع) که جانشینان راستین پیامبر اکرم (ص) بوده اند ، از توان و قدرتی خارق العاده و شگفت بهره مندند که در پرتو آن می توانندبندگان خدا را به سوی راه حق هدایت کنند و اینان را در مسیر معارف قرآنی وسنّت نبوی راهنما باشند.

معجزه پیامبران و کرامت اولیا به اجازه خداوند است.

آنچه بر هر مسلمان و شیعة خاندان عصمت طهارت واجب است، اعتقاد به قدرت مطلق و بی چند و چون خداوند است که هیچ قدرتی مستقل از قدرت او نیست.

بنا براین اگر پیامبران و امامان (ع) معجزه یا کرامتی از خود نشان می دهند به اذن پروردگار هستی بخش است و اینان از خود توان چنین کاری را ندارند.افتخار پیامبران و امامان (ع) این بوده است که بندگان خدایند و سر بر آستان بندگی او فرو آورده اند.بنابراین مؤمنان راستین کسانی اند که با اعتقاد به معجزه و کرامت، از توجه به قدرت بی چند و چون الهی غافل نیستند و خواست و ارادة خداوند را باور دارند. اگر عیسی (ع) کور مادرزاد را شفا می داد و یا بیماران بی درمان را به گونه ای شگفت شفا می بخشید ، بر آن بود تا مردم را به سوی خداوند فرا خواند و یاد آورد که چنین کارهایی را به اجازه پروردگار انجام می دهد.امامان (ع) نیز اگر کرامتی از خود نشان می دهند، از آن روست تا زائران و دوستان آنان با دیدن آن کرامتها، به خداوند توجه کنند و راه امامان را که همان راه پیامبر (ص) و راه قرآن است در پیش گیرند، از گناهان پرهیز کنند و به بندگی و فرمانبری خداوند، روی آورند.

در مورد شغل پيامبر(ص)و امام علي (ع) ،در اوايل صدر اسلام توضيح دهيد؟

در اين كه حضرت محمد(ص) و حضرت على(ع) شغلى داشتند و با آن زندگى خود را تأمين مىكردند، ترديد نيست. پيامبرى كه همه را به داشتن شغل و كسب حلال تشويق مىكند، نمىشود كه خودش كسب حلال نداشته باشد. از پيامبر اسلام نقل شده كه فرمود: كُلُوا مِن كَدِّ اَيديكُم؛بحار، ج 66، ص 314، چاپ ايران).

از دست رنج خود بخوريد و اَزْكَى الأعمالِ كَسبُ الْمَرءِ بِيَدِهِپاكيزهترين كارها، كارِ دستِ خود انسان است؛ميزان الحكمة، ج 3، ص 2699).

در روايت آمده است كه على(ع) با دسترنج خود يك هزار برده خريد و آزاد كرد( و نيز آمده است كه پيامبر اسلام و على(ع) همه شخصاً كار مىكردند و كار كردن، سنت پيامبران و اوصياىوسائلالشيعه، ج 12، ص 22، باب 9، ح 1).

آنان است(وسائل، ج 12، ص 22، باب 9، ح 6).

و على(ع) يكى از صفات تَقوىپيشهها را طلب روزى حلال معرفى كرده است(نهجالبلاغه دشتى، ص 404).

پيامبر اسلام و على(ع) پس از هجرت، كشاورزى و باغبانى داشتند. پس از آن كه حضرت از مكه به مدينه هجرت كردند، مردم مدينه زمينهايى را به ايشان اهداء كردند و رسول خدا(ص) در آن زمينها كشاورزى و باغبانى مىكردند. پس از آن كه مسلمانان در دفاع از اسلام، با دشمنان درگير شدند، ثروتهاى زيادى به دست مسلمانان افتاد. اين ثروتها دو قسم بودند. برخى از آنها بدون اين كه جنگى صورت بگيرد، در اختيار مسلمانان قرار مىگرفت. اينگونه ثروتها كه بدون درگيرى به دست مىآمد، حقّ خاصّ پيامبر بود و در اختيار آن حضرت قرار مىگرفت، مانند فدك، سرزمينهاى بنىنضير و دو قلعه از قلعههاى خيبر به نام و طيح و سلالم. پيامبر اسلام در اين باغها و زمينها هم به كشاورزى مىپرداخت و با درآمد آنها، زندگى خود و خاندان خود را اداره مىكرد و با بقيهى درآمد آن باغها و زمينها براى مسلمانان تداركات جنگى تهيه مىكرد. به علاوه اين زمينها و قلعهها، يكى از عالمان يهودى به نام مُخَيريق هفت باغ خود را به پيامبر بخشيد و به جنگ احد رفت و در دفاع از اسلام و پيامبر به شهادت رسيد. اين هفت باغ كه به عنوان «عوالى» معروف بودند، در اختيار پيامبر قرار گرفت و آن حضرت در اين باغها هم كار مىكردند(سيرهى حلبيه، ج 3، ص 361، س 3، محشّى به سيرهى نبويّه سيد احمد زنى دحلان مراجعه شود).

علاوه بر اينها خُمس سرزمينهايى كه با لشكركشى فتح مىشد، متعلق به شخص پيامبر بود و آن حضرت در آن زمينها هم مىتوانست كشاورزى كند. رواياتى نيز آمده كه نشان مىدهد پيامبر اسلام و على(ع) كشاورزى مىكردند و باغ داشتند. به عنوان مثال حديث دوم، چهارم و پنجم از باب 9 جلد 12 وسايلالشيعه، صفحه 22 و كتاب التجارة، ابواب مقدمات و نيز حديث 1 و 2، باب 10 دلالت دارند كه پيامبر و على(ع) كشاورزى و باغبانى مىكردند. در همين باب 10، در حديث سوم آمده است: ما فى الاعمال شىءٌ اَحبُّ الىاللّه من الزراعة و ما بَعَثَاللّهُ نبيّاً الاّ زرّاعاً الاّ ادريس فانّه كان خيّاطاًچيزى براى خدا محبوبتر از كشاورزى نيست و خداوند جز ادريس كه خياط بود، همه پيامبران را كشاورز مبعوث ساخته است. اين حديث هم مىرساند كه همه پيامبران كشاورزى مىكردهاند. البته توجه داشته باشيم كه پيامبر و على(ع) با اين كه كار مىكردند و درآمد به دست مىآوردند، خودشان از اين درآمدها بسيار كم استفاده مىكردند، بلكه در راه خدا مصرف مىكردند.

دربارهى شغل پيامبر(ص) قبل از هجرت بايد گفت: منابع تاريخى در اين مورد، به صورت يقينى و قاطعانه چيزى نياوردهاند و فقط اشارهى كوتاهى به چوپانى و تجارت كردهاند. نويسندگان جديد هم درباره شغل پيامبر قبل از بعثت به بحث و تحقيق نپرداختهاند. در سيرهى ابنهشام حديثى آورده كه پيامبر(ص) فرمود: «... من هم گوسفند مىچراندم...»؛(سيرهى ابن هشام، ج 1، ص 176، چاپ مصر).

درباره على(ع) هم منابعى تاريخى، به شغل او در مكه اشاره نكردهاند ولى مىتوان گفت كه او هم مانند پيامبر عمل مىكرده است.

به چه علت خاتم پیامبران و امامان(ع) از اعراب برگزیده شده اند؟

اولاً، اگر از هر منطقه و مکانی ظهور می کردند یا بر انگیخته و انتخاب می شدند، این سوال مطرح می شد که چرا از جایی دیگر برگزیده نشدند؟

ثانیاً، کارهای خداوند بر مبنای حکمت و مصحلت انجام می گیرد و حساب شده است، مقام والای رسالت و امامت لیاقت و شایستگی می طلبد و هر کسی ظرفیت چنین کاری را ندارد. خداوند در عصر نبی گرامی اسلام(ص) لایق تر و مناسب تر از رسالت ندیدند و او را برگزیدند. روشن است که وقتی حضرت از سرزمین عربستان باشد، قرآن هم در همان سرزمین باید نازل شود و فرزندانش هم باید از همان جا انتخاب شوند؛ چنان که بیش تر انبیا از فلسطین و مصر و نینوا ... برگزیده شدند، زیراشایسته تر از آن ها در آن عصر کسی نبود.

وقتی نگاه به گذشته و زمان بعثت می کنیم، متوجه می شویم که شرایط ظهور اسلام و بقای آن در شبه جزیره عربستان، از بسیاری جهات، بهتر از شرایط سرزمین های دیگر بوده است. ویژگی و شرایط به قرار است:

1ـ در شبه جزیرة عربی به خصوص سرزمین حجاز حکومت مقتدر مرکزی وجود نداشت. این امر اگر چه باعث یک سری نابسامانی های اجتماعی می شد، لیکن در مسیر موفقیت انقلابی که پیامبر(ص) به راه انداخت؛ مؤثر بود. خلاء حکومتی یکی از زمینه های موفّقیّت در نهضت ها و قیام ها است. اگر حکومت مقتدری همانند حکومت های ایران و روم وجود داشت، صداهای مخالفان توسط حکومت خاموش می شد و مجالی برای پیامبر(ص) باقی نمی ماند تا مردم را به راه راست، ارشاد نماید.

2ـ برقراری نظام قبیلگی و پایبندی افراد به حمایت های گسترده از افراد قبیله؛ این امر سبب می شد که اگر فردی همانند پیامبر اسلام(ص) بر خلاف نظام حاکم آن دیار (که نظام حکومتی اشرافی یا آریستوکراسی بود) بخواهد اقدامی صورت دهد، افراد قبیله در مجموع از او حمایت می کردند. حمایت چشمگیر سبب می شد چندان گزندی به وی نرسد، همان گونه که در دورة مکه به رغم آن همه مبارزه های رسول گرامی اسلام بر ضد شرک و بت پرستی، نتوانستند پیامبر را بکشند، یا آسیبی بدو برسانند و او را شکنجه دهند. حال اگر پیامبر(ص) در بین مردم ایران مبعوث می شد، به جهت این که ایرانی ها همانند عرب ها تعصبات قومی و قبیلگی نداشتند، در برابر فشار ها و هجوم حکومت استکباری، سپر دفاعی قوی نمی داشت و زود شکست می خورد.

3ـ وجود قانون ماه های حرام؛ در محیط عربستان و سرزمین حجاز در چهار ماه از سال، یعنی ماه های حرام (ذی القعده، ذی الحجه، محرم و رجب) جنگ و خون ریزی ممنوع بود. جنگ در ماه های حرام را گناهی بزرگ و نابخشودنی (فجار) می دانستند. چنین قانونی آن هم با آن گسترة حمایتی و پشتوانة فرهنگی، فرصت خوبی برای رساندن پیام پیامبر(ص) به گوش دیگران پدید آورد که این زمینه و بستر در جای دیگر نبود.

4ـ وجود کعبه و سنت حج و زیارت خانة خدا که از زمان حضرت ابراهیم خلیل به یادگار مانده بود. این امر موجب شد که مکه مرکز رفت و آمدها و تبادل امور تجارتی و فرهنگی گردد. پیامبر از این فرصت استفاده کند تا پیامش را به گوش اقوام و ملل جهان برساند.

5ـ مکه و حرم؛ در میان اعراب از قدیم قانون حرم و حرمت کعبه و اطراف آن وجود داشت. این امر موجب شد پیامبر(ص) تا حدودی از شر دشمنانش آسوده باشد.

6ـ قانون امان؛ عرب های جاهلی به رغم همة ضعف های اخلاقی، برخی از خصلت های پسندیده و مترقی میان آنان رواج داشت که از آن جمله قانون امان و پناهندگی بود.

طبق این قانون اگر کسی (حتی دشمن) در پناه فرد یا قبیله ای قرار می گرفت، در امان بود و با تمامی وجود از او دفاع می کردند. در تاریخ آمده است که پیامبر اسلام(ص) در شرایط سخت و بحرانی از این قانون استفاده نمود و از کشته شدن رهایی یافت.

همچنین می توان گفت که سرزمین حجاز یک موقعیت تمدنی منحصر به فرد داشت، چون در مرکز دایره ای قرار داشت که از هر سو تمدن های گذشتة بشری آن را احاطه کرده بودند. در جنوب آن تمدن یمن، در شمال تمدن روم و فنیقیه، در شرق و شمال شرقی تمدن ایران، کلده و آشور و در غرب تمدن مصر باستان وجود داشتند. طبیعی است که چنین موقعیتی بستر خوبی برای رشد و گسترش اسلام گردد و خداوند حکیم و علیم پیامبر اسلام را در مرکز این دایره برانگیزد تا راه هدایت بشری آسان گردد.

این نکته را نیز اضافه کنیم که با توجه به شرایط سرزمین عربستان و مردمی که در جاهلیت زندگی می کردند، از نظر روابط اجتماعی، از نظر رعایت حقوق انسان ها، و نوع دین و آیینی که داشتند(بت پرستی)، نیز بعضی سنت ها و آداب زشت مانند زنده به گور کردن دختران و ... از سایر ملت های همجوار، پست تر و پایین تر بودند.

به نظر می رسد چنین انسان هایی به هدایت و پیام الهی نیاز بیشتری نسبت به ملت های دیگر در آن زمان مانند ایران و روم داشتند. البته اگر چه از تمدن و ارزش های انسانی دورتر بودند، اما درون خود نیاز به هدایت را بیشتر احساس می کردند.

آیه مبارکه "الله اعلم حیث یجعل رسالته؛ خداوند آگاه تر است که کجا رسالت (پیامبری) را قرار دهد" به ما می فهماند که اسرار بسیاری در موضوع رسالت و پیامبری وجود دارد که خداوند از آن آگاهی دارد و ما تنها به بخشی از آن می توانیم دست یابیم.

روزي مردي از انصار از او کمک مادي خواست. پيامبر خدا(ص) از او پرسيد در خانه چيزي داري؟ مرد پاسخ داد: آري! گليمي دارم و کاسه اي چوبين. حضرت(ص) فرمود: آنها را بياور. مرد آنها را آورد. حضرت(ص) آنها را گرفت و فرمود: آيا کسي هست که اين ها را بخرد؟ مردي گفت: هر دو را به يک درهم مي خرم. پيامبر(ص) پرسيد: چه کسي بيشتر مي خرد؟ مرد ديگري گفت: من دو درهم مي خرم. حضرت آنها را به آن مرد داد و دو درهم را گرفت و به مرد انصاري داد و فرمود: با يک درهم غذايي بخر و به خانواده ات بده و با يک درهم ديگه تيشه تهيه کن و برايم بياور.

مرد چنين کرد. حضرت(ص) چوبي را به عنوان دسته در آن قرار داد و فرمود: برو هيزم جمع آوري کن و تا پانزده روز ديگر نزد من بيا.

مرد پس از دو هفته با ده درهم آمد و ب آن لباس و مواد غذايي خريد. پيامبر(ص) فرمود: اين کار برايت از خواهش کردن بهتر است. خواهش کردن (تکدي) در روز قيامت به صورت لکه اي در چهره ات نمايان مي شود.

سپس فرمود: درخواست کردن شايسته نيست مگر براي بينواي بسيار گرسنه, يا بدهکاري که قدرت پرداخت ندارد, يا صاحب ديه اي دردمند.

کسي که از دسترنج خويش بخورد, پروردگار با مهرباني به او مي نگرد هرگز عذابش نمي کند و درب هاي بهشت به رويش گشوده مي شود تا از هر دري که بخواهد وارد شود. (نگين هستي, ص 51)

تبصره: حضرت(ص) مي توانست از مال خويش به آن مرد انصاري ببخشد, همانگونه که گاهي مال فراوان به کسي مي بخشيد ولي بخشيدن به کسي که توان کار کردن دارد را کاري درست نمي دانست و تکدي گري را ترويج نمي کرد.

ثروت اندوزي از راه باطل را نکوهش مي کرد و مي فرمود: «هر کس براي امت من يک شب آرزوي گراني کند خداوند عبادت چهل ساله او را باطل مي کند.»

در مقام کسب حلال تشويق مي نمود و مي فرمود: «کسي که از پذيرفته شدن دعاهايش شاد مي شود, بايد درآمدش را پاکيزه سازد همانا خداوند افرادي دين باور پيشه ور را دوست دارد.»

خارج شدن از منزل صبح زود را مستحب بر شمرد و فرمود: «صبح زود در جستجوي درآمد و نيازهاي خود برويد, زيرا صبح خيزي مايه برکت و رستگاري است.» آن حضرت(ص) در دعايي فرمود: «خداوندا! صبح زود را براي امت من خجسته گردان.»(خصال صدوق، ص 383)

تجارت را با برکت مي دانست و فرمود: «تاجر راستگوي امين, با پيامبران, صديقان و شهيدان است. اگر خداوند به بهشتيان اجازه مي داد تجارت عطر و پارچه مي کردند.»

«پاکيزه ترين درآمد کسب تاجراني است که هرگاه سخن مي گويند, دروغ نمي گويند, هر زمان که امينشان قرار دهند, خيانت نمي کنند, اگر وعده دهند, تخلف نمي کنند, زماني که بخواهند چيزي بخرند, از آن کالا بد نمي گويند هنگامي که بخواهند بفروشند بيش از اندازه نمي ستايند, براي تحويل معطل نمي کنند و بدهکار خود را در تنگنا قرار نمي دهند.»

برترين سرمايه را در گوسفنداري دانست و فرمود: «بر شما باد به گوسفنداري و کشاورزي که هماره مايه خير و خوبي اند.» خود آن حضرت(ص) نيز صد گوسفند داشت که نميخواست از آن تعداد بيشتر شوند از همين روي هر گاه بره اي متولد مي شدگوسفندي را صرف خوراک خانواده خود و بينوايان مي ساخت.

مي فرمود: «روزي خود را در نهان زمين بجوييد.» هرگاه کشاورز بذري را از راه حلال در دست خود مي گيرد, فرشته اي ندا مي دهد: «يک سوم براي دهقان, يک سوم براي پرندگان و يک سوم براي چهارپايان. چون آن را بر زمين مي پاشد, براي هر دانه بذر, ده نيکي برايش مي نويسند.چون آن را آبياري مي کند و بذر مي رويد گويي در برابر هر دانه, انسان مؤمني را زنده ساخته است و تا دهقان آن کشته را درو کند, خداي تعالي او را مي ستايد. چون آن را بکوبد, گويا گناهانش را له مي کند. هنگامي که خرمن را باد مي دهد, گناهانش نيز بر باد مي روند, زماني که آن را وزن مي کند, بسان روز تولد از گناهان خارج مي شود, وقتي آن محصول را به خانه مي برد و اهل خانه شاد مي شوند, عبادت چهل ساله را بر او مي نگارند و چون از آن به گرسنه, همسايه و بيچاره يم دهد, آفريدگار او را از عذاب خود در امان نگه مي دارد.»(نگين هستي, ص 52)

از او پرسيدند: «چه ثروتي بهتر است؟» فرمود: «کشته اي که صاحبش آن را بکارد, سامان دهد و روز درو زکاتش را پرداخت نمايد.»

خوب کار کردن و کار خوب کردن

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
هدف این سایت جلب رضایت شماست از شما خواهشمند است که مطالب مورد نیاز خود را در قسمت نظرات علام کنید. با تشکر مدریت محترم سایت فرهاد نوروزی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظر شما درباره وبلاگ من چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 106
  • کل نظرات : 7
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 15
  • بازدید امروز : 16
  • باردید دیروز : 18
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 69
  • بازدید ماه : 52
  • بازدید سال : 888
  • بازدید کلی : 29,241
  • کدهای اختصاصی
    دینی

    <RB:Block_Left>
    <RB:Block_Left_Loop>
    <style type="text/css">
    .menutitle{padding:5px 3px 5px 3px;border: 1px #000000 solid;font:9pt tahoma;border-bottom:0px;text-align:right;margin-top:10px;-moz-border-radius:5px;-moz-border-radius-bottomright:0px;-moz-border-radius-bottomleft:0px;}
    .menubody{padding:5px 3px 5px 3px;border: 1px #000000 solid;font:9pt tahoma;text-align:right;margin-bottom:10px;-moz-border-radius:5px;-moz-border-radius-topright:0px;-moz-border-radius-topleft:0px;}
    </style>
    <div dir="rtl" class="menutitle">[Menu_Title]</div>
    <div dir="rtl" class="menubody">[Menu_Code]</div>
    </RB:Block_Left_Loop>
    </RB:Block_Left>